بهاربهار، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

روزگار بهاری

حرفهاي مادر و دختري

1391/7/25 12:31
نویسنده : اعظم بوسعید
396 بازدید
اشتراک گذاری

دلم ميخواست يه کم براي دخترم حرف ميزدم البته آقا مهيار ناراحت نشه چون نوبت ايشون هم ميشه

دختر نازم مثه هميشه که بهت ميگم برام مصداق يه برگ گلي همونقدر ظريف و لطيف و همونقدر حساس و زودرنج يه وقتي که چيزي باعث ميشه اشک از چشاي پرنورت بريزه قلبم درد ميگيره نفسم در نمياد چون نميتونم بهت بگم چقدر عاشقتم و نميتونم بيان کنم که چقدر من به تو وابسته ام . بعضي وقتا از اينکه همش ميگي مامان مامان خسته ميشم اما بعد يه ساعت که نميگي مامان دلم هري ميريزه انگار معتاد شنيدن اين کلمت شدم . تو الان 4 سال و نيمته و احساساتتو خيلي راحت بيان ميکني خيلي وقتا دستاتو ميندازي دور گردنم و با محبت زياد منو ميبوسي بعدشم ميگي يهو دلم برات رفت من عاشق اين کاراتم يا بعضي وقتا ميگي مامان جون  تو چشام نگا کن و بعدش ميگي ميخواستم چشاي قشنگتو با دقت ببينم .

حالا با اين مهربونيات من چطور نفسم به نفست وصل نباشه . بهار زندگي من ...

کاش بتونم برات مامي خوبي باشم و همه ارزشهاي خوبي که الان داري مثه پاکيت مهربونيت برق چشات صداققت ،کمکت کنم که همرو همينطوري نگهداري کاش بتونم خدايا توانم ده.

 از اين خوشحالم که بعضي روزامو فقط براي تو وقت ميزارم و ميگم امروز من و بهار ميريم بيرون فقط مادر و دختر اونروز با هم کلي ميدويم و بازي ميکنيم و ميخنديم و يه چيزي بيرون ميخوريم و بعد بر ميگرديم خونه چند ساعتي فقط مال هميم .

دوستت دارم و برات آرزو ميکنم که اونچه برات خوبه سر راهت قرار بگيره من کمکت ميکنم مطمئنن باش و به من اعتماد کن چون هردومون خدايي رو داريم که خيلي خيلي خيلي مهربانه

 niniweblog.com

وقتی‌ بادآروم آروم،موتونوازش میکنه
طبیعت وجودتواینقدرستایش میکنه
وقتی‌ که یواشکی خواب به سراغ تومیاد
برای داشتن چشمای توخواهش میکنه
وقتی‌ شب فقط میاد،برای خوابیدن تو
خورشیدازخواب پامیشه،تنهاواسه دیدن تو
وقتی‌ که چشمه حریصه،واسه لمس تن تو
یاکه پیچک آرزوشه،بشه پیراهن تو

وقتی‌ هرپرنده به عشق توپروازمی‌کنه
عشق تو،حتی طبیعتو هوسباز می‌کنه
وقتی‌ توقلب خدااین همه جاهست واسه تو
چرخ گردون،واسه توگردشوآغازمیکنه
اینهمه عاشق داری،چطورحسودی نکنم؟!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)