روز مادر
امروز روز مادره . روز عشق و ایثار یا بهتر بگم روز بی توقع بودنهاست.
دخترم بهار و پسرم مهیار ...
نازنین ترین موجودات زندگیم و نفسهای همه عمرم،فرشته های پاکم که به واسطه شما طعم و لذت مادر شدن رو چشیدم اونم نه یکبار بلکه دوبار به فضیلت به دنیا آوردن آفریده شده خدا نایل شدم . اونقدر هر دو بار بر خودم بالیدم که حظ کردم و از این حظ و لذت دست به دعا برداشتم برای تمام زنانی که دوست دارن مادر بشن...نفس های هر روز و هر لحظه زندگی من .با بودن شما دو تا بهشت رو دارم و دیگه هیچ ندارم و همیشه از خدا میخواستم و میخوام چی میشه اگه قراره برای گلدردونه هام مشکلی پیش بیاد دلشون درد بگیره سرشون درد بگیره تب کنن من به جای اونا همه دردها ی عالم رو توی دلم بریزم و مثه تکه کلام خودم که همیشه میگم دردت به جونم بیاد واقعا اینطور بشه و شما دو تا سالم باشین و فقط بخندین دیگه هیچی نمیخوام.یه خار به پاتون نره.طاقت بی تابی و ناراحتی چشمای بی گناهتونو ندارم . میمیرم اگر ناراحت باشین و اشک از چشمای قشنگتون بیاد امروز حال و هوای عجیبی دارم نمیدونم سال دیگه روز مادر پیشتون هستم یا نه ولی بدونین تا هستم پا به پاتونم و اگر نباشم از اون دیار تشنه لب تر کردنتون و تشنه گفتن و صدا کردنتون. امروز گل دخترم برای اولین سال که میتونه بفهمه روز مادر یعنی چی برایم یه نقاشی کشید و با زبون با مزه و شیرینش گفت روزتون مبارک...
دنیا برام زیبا شد و پر معنا و عاشق تر شدم با زهم عاشق تر... عاشق تر برای بزرگ شدنتون قدکشیدنتون . دو تاییتون هنوز با پروردگار من هم روحین هنوز دنیوی نشدین و مثه من فراموش نکردین که بالهاتونو کجا جا گذاشتین شما هر دوتون هنوز یادتونه برای چی اومدین و من به قدرت خود او کمکتون میکنم که هیچ وقت از یاد نبرید.